زهرا جانزهرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

زهرا نازنازی

خرابکاری زهراجونی

دیروز 94.5.4 دو تا دیس برنج رو شکستی بعدش هم توضیح میدادی که چه جور شکستم، صندلی رو انداخته بودی روش که جلوی کابینت بود و در کابینت باز بود مامانت عصبانی شده بود تا دیگه از این کارها نکنی و سرت و گذاشتی زمین یعنی قهرم باهات  و بعد هرکی میره خونتون میبری آشپزخانه و توضیح میدی چه جوری شکستم خاله جون قربونت برم من.  راستی خاله جون صبح یک لیوان شیرموز خورده بودی و قوی شده بودی. از این کارها زیاد میکنی پیاله و لیوان و فنجان زیاد شکستی از بس هرروز کابینت ها رو چک میکنی. ...
5 مرداد 1394

اولین تلفن کردن زهراجونی

امروز 94.5.2 جمعه ساعت 7 عصر در 17 ماه و 6 روزگی وقتی مامانت نماز میخوند خودت با موبایل مامانت به خاله جون زنگ زدی و گفتی "الووو" ، چون شماره من اول هاست در مخاطبین خاله رو بیشتر موردلطفت قرار میدی خاله هم که باهات سلام و احوالپرسی میکرد و حرف میزد میخندیدی و خوشحالی میکردی قربونت برم من، راستی اس ام اس هم میفرستی البته خالی که امروز یدونه قبل تلفن کردن فرستاده بودی ...
2 مرداد 1394

یه حمام تابستانی با خاله

دیروز 94.5.1 پنج شنبه در 17 ماه و 5روزه که نهار اومده بودید خونمون با خاله توحموم آب بازی و کلی کیف کردی بعد هم حموم کردی، خیلی خوشحالی میکردی و می گفتی " نوندوی" یعنی دارم حمام می کنم ، آب و آب بازی رو دوست داری و حسابی کیف میکنی.
2 مرداد 1394
1